یادم باشد......

  

يادم باشد حرفي نزنم كه دلي بلرزد؛ خطي ننويسم كه آزار دهد كسي را

يادم باشد كه روز و روزگار خوش است وتنها دل ما دل نيست

يادم باشد جواب كينه را با كمتر از مهر و جواب دورنگي را با كمتر از صداقت ندهم

يادم باشد بايد در برابر فريادها سكوت كنم و براي سياهي ها نور بپاشم

يادم باشد از چشمه درس خروش بگيرم و ازآسمان درس پاك زيستن

يادم باشد سنگ خيلي تنهاست...

يادم باشد با سنگ هم لطيف رفتار كنم؛ مبادا دل تنگش بشكند

يادم باشد براي درس گرفتن و درس دادن به دنيا آمده ام... نه براي تكرار اشتباهات گذشتگان

يادم باشد زندگي را دوست بدارم

يادم باشد هرگاه ارزش زندگي از يادم رفت در چشمان حيوان بي زباني كه به سوي قربانگاه مي رود زل بزنم تا به مفهوم بودن پي ببرم

يادم باشد مي توان با گوش سپردن به آواز شبانه ي دوره گردي كه از سازش عشق مي بارد به اسرار عشق پي برد و زنده شد

يادم باشد معجزه قاصدك ها را باور داشته باشم

يادم باشد گره تنهايي و دلتنگي هر كس فقط به دست دل خودش باز مي شود

يادم باشد هيچگاه لرزيدن دلم را پنهان نكنم تا تنها نمانم

يادم باشد هيچگاه از راستي نترسم ونترسانم

يادم باشد كه زنده ام

چالش ذهنی

ادامه نوشته

بوی باران

ادامه نوشته

اگر كسي عاشق شما بود اما شما عاشق او نبوديد !؟

از آنجا كه واكنش‌هاي معشوق بر فرد عاشق تأثير به سزايي دارد لذا بررسي اين واكنش‌ها از نظر تأثيري كه بر ديگري داريم، كاملاً با ارزش است.

ادامه نوشته

آن كه شنيد و آن كه نشنيد

...

 مردي متوجه شد که گوش همسرش سنگين شده و شنوايي اش کم شده است

به نظرش رسيد که همسرش بايد سمعک بگذارد ولي نمي دانست اين موضوع را چگونه با او درميان بگذارد. به اين خاطر نزد دکتر خانوادگي شان رفت و مشکل را با او درميان گذاشت.

دکتر گفت: براي اينکه بتواني دقيقتر به من بگويي که ميزان ناشنوايي همسرت چقدر است، آزمايش ساده اي وجود دارد. اين کار را انجام بده و جوابش را به من بگو...

«ابتدا در فاصله 4 متري او بايست و با صداي معمولي ، مطلبي را به او بگو. اگر نشنيد، همين کار را در فاصله 3 متري تکرار کن. بعد در 2 متري و به همين ترتيب تا بالاخره جواب بدهد.»

آن شب همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهيه شام بود و خود او در اتاق پذيرايي نشسته بود. مرد به خودش گفت: الان فاصله ما حدود 4 متر است. بگذار امتحان کنم.

سپس با صداي معمولي از همسرش پرسيد:

«عزيزم ، شام چي داريم؟» جوابي نشنيد بعد بلند شد و يک متر به جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و همان سوال را دوباره پرسيد و باز هم جوابي نشنيد. بازهم جلوتر رفت و به در آشپزخانه رسيد. سوالش را تکرار کرد و بازهم جوابي نشنيد. اين بار جلوتر رفت و درست از پشت همسرش گفت: «عزيزم شام چي داريم؟» و همسرش گفت:

«مگه کري؟!» براي چهارمين بار ميگم: «خوراک مرغ»! حقيقت به همين سادگي و صراحت است.

مشکل، ممکن است آن طور که ما هميشه فکر ميکنيم در ديگران نباشد؛ شايد در خودمان باشد...

تبریک فرا رسیدن ماه رمضان

پروردگارا

یاری ام ده ، تا بدون اینکه از ایمان افراد بپرسم

و بدون اینکه بدردم بخورند، همدل و همدردشان باشم .

زیرا در سودای هر انسانی ” روح تو ” خانه گزیده . . .

 

ادامه نوشته

چرا آنجلینا جولی با حجاب می شود و به اسلام اظهار تمایل می کند

ادامه نوشته

حس بویایی همسرتان را از آن خود کنید

ادامه نوشته

40 نکته برای داشتن یک زندگی متفاوت

ادامه نوشته

در مسیر کودکی....

 

در مسیر کودکی تا بزرگسالی چه بلایی سرمون میاد که  گاهی اینقدر  سنگ می شیم ؟؟؟ از چه

 چیزی فاصله میگیرم که اوضاع مون قمر در عقرب میشه ؟